ضربالمثل گونهای از بیان است که معمولاً تاریخچه و داستانی پندآموز در پس بعضی از آنها نهفته است. بسیاری از این داستانها از یاد رفتهاند، و پیشینهٔ برخی از امثال بر بعضی از مردم روشن نیست؛ بااینحال، در سخن بهکار میرود. شکل درست این واژه «مَثَل» است و ضرب در ابتدای آن اضافه است. به عبارتِ دیگر، «ضرب المثل» به معنای مَثَل زدن (به فارسی: داستان زدن) است. آب از آب تكان نميخوره ! آب از سر چشمه گله ! آب از دستش نميچكه ! آب از سرش گذشته ! آب را گل آلود ميكنه كه ماهي بگيره ! آب پاكي روي دستش ريخت ! آب در كوزه و ما تشنه لبان ميگرديم ! آب زير پوستش افتاده ! آب كه يه جا بمونه، ميگنده . آب كه از سر گذشت، چه يك ذرع چه صد ذرع ـ چه يك ني چه چه صد ني ! آبكش و نگاه كن كه به كفگير ميگه تو سه سوراخ داري ! آب كه سر بالا ميره، قورباغه ابوعطا ميخونه ! آبي از او گرم نميشه ! آب نمي بينه و گرنه شناگر قابليه ! آتش كه گرفت، خشك و تر ميسوزد ! آخر شاه منشي، كاه كشي است ! آدم با كسي كه علي گفت، عمر نميگه ! آدم بد حساب، دوبار ميده ! آدم خوش معامله، شريك مال مردمه ! آدم تنبل، عقل چهل وزير داره ! آدم دست پاچه، كار را دوبار ميكنه ! آدم زنده، زندگي ميخواد ! آدم گرسنه، خواب نان سنگك مي بينه ! آدم گدا، اينهمه ادا ؟! آدم ناشي، سرنا را از سر گشادش ميزنه ! آرد خودمونو بيختيم، الك مونو آويختيم ! آرزو بر جوانان عيب نيست ! آسوده كسي كه خر نداره --- از كاه و جوش خبر نداره ! آستين نو پلو بخور ! آسه برو آسه بيا كه گربه شاخت نزنه ! آش نخورده و دهن سوخته ! آشپز كه دوتا شد، آش يا شوره يا بي نمك ! آفتابه لگن هفت دست، شام و ناهار هيچي ! آفتابه خرج لحيمه ! آفتابه و لولهنگ هر دو يك كار ميكنند، اما قيمتشان موقع گرو گذاشتن معلوم ميشه ! آمدم ثواب كنم، كباب شدم ! آمد زير ابروشو برداره، چشمش را كور كرد ! آنرا كه حساب پاكه، از محاسبه چه باكه ؟! آنانكه غني ترند، محتاج ترند ! آنچه دلم خواست نه آن شد --- آنچه خدا خواست همان شد . آنقدر بايست، تا علف زير پات سبز بشه ! آنقدر مار خورده تا افعي شده ! آنقدر سمن هست، كه ياسمن توش گمه ! آن ممه را لولو برد ! آنوقت كه جيك جيك مستانت بود، ياد زمستانت نبود ؟ آواز دهل شنيده از دور خوشه ! گردآوری:بخش سرگرمی بیتوته